محدثهمحدثه، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره
پیوند عاشقانمونپیوند عاشقانمون، تا این لحظه: 14 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

محدثه عسل مامان و بابا

همایش شیر خوارگان حسینی

لالا لالا به طفل نیمه ساله چه گویم ای خدا با اشک و ناله زدی ای آب، آتش موج کم کن فرات بی وفا آبش زلاله لالا لالا به لبها یک کلومه لالا لالا گلم  صبرش تمومه صدای دشمنان آید بگوشم بر این شش ماهه یک قطره حرومه لالا لالا زدی آتش به جونم گل من، نازنینم، مهربونم تو بودی نورِ تاریکِ دو چشمم ستاره نیست در این آسمونم لالا لالا چرا ای آسمونی ز داغت گشته بابا قدکمونی مرا حیران نمودی بس کن اصغر چرا رو سوی خیمه می‌کشونی لالا لالا گلِ یاسِ ربابم مزن خنده کنی خانه خرابم سؤالی می‌کند مادر علی جان تو برخیز و بده جایم جوابم                      &n...
17 آبان 1392

علاقه های دردونه مامان

    اول از همه عاشق پد رجونی خیلی خیلی دوسش داری همیشه بهت میگم نمک نشناس اما وقتی فکر میکنم می بینم به خاطر محبت های زیادی پدر جونه که اونو اینقدر دوست داری خدایی ادم خوش قلبو مهربونییه و لایق دوست داشتن انار. لیمو شیرین.خربزه و هندوانه خیلی دوست داری       حموم کردنو دوست نداری اما چون عاشق اب بازی هستی و فقط و فقط به عشق اب بازی میای حموم لواشک خیلی دوست داری می خوری و میگی اوشه     عاشق شیر هستی وای به اون روزی که توی خونه شیر نباشه     نون برنجی خیلی دوست داشتی البته بیشتر عاشق خرد کردن اون توی خونه بودی   علاقه خیلی زیاد به بست...
15 آبان 1392

روز اول محرم

عزیز دلم امروز  برای مراسم شیرخوارگان حسینی برات لباس گرفتم اما بعد که اومدم خونه کلی ناراحت شدم اخه مراسم روز ٩٢/٨/١٧ومن باید حتما میرفتم دانشگاه خدا کنه برای یه ساعتم شده بتونم ببرمت پارسال که رفتیم خیلی مراسم خوبی بو د مراسم شیرخوارگان حسینی ٩١   ...
14 آبان 1392

وقتی که محدثه زردی گرفت

عسل مامانی در تاریخ ٣١/١٠/٩٠زردی گرفتی وبه دستور دکتر اشماروبیمارستان بستری کردیم و من و بابایی و مامان جون کلی ناراحت شدیم و برات اشک ریختیم اون شب  تو بیمارستان به مامان خیلی سخت گذشت  اخه تازه ٤ روز از سزارینم می گذشت و حال عمو میم خوب نبود ...
8 آبان 1392